|
تقدیم به همه دوستان
+ نویسنده منتظر . مشتاق در یک شنبه 30 مهر 1391 |
این قدر نرین منطقه تو تپهها بگـردین خط مقــدم ما مادر اون شهیده که سی ساله منتظر چشمش به در سپیده اون که پسر بزرگهاش تو جبهه ناپدیده نمیدونه اون یکی گم شده یا شهیده میگه بیا عزیزم، اگه هستی هنوزم چرا وقتی میرفتی، مادرتم نبردی؟ منم ببر عزیزم، موندنم دیگه بسه غریبی نامزدت قلب منو شکسته دیگه داره از غمش، دق میکنه میمیره از صب تا شب مریضه، قلبشو هی میگیره سنگر اصلی ما بخش هفت ساسانه جانباز شیمیایی... حرفش چقدر آسانه همونایی که هستن، زندهشونم شهیده مثلشونو تو دنیا، هیچوقت کسی ندیده تاول توی شش داره، بچه ناخوش داره پول دوا کم میاد، خرجای دقکش داره نفس وقتی میکشه، اکسیژنش کم میاد تو اون دل قشنگش، غصه و ماتم میاد بچهشو که میبینه، زورکی هی میخنده ماسکشو ور میداره، شیر اونو میبنده میگه حالم عالیه، دختر خوب و نازم بابات داره خوب میشه، سر کار میره بازم اون دستمال خونی رو، پشت بالش میذاره دروغکی دستهاشو، تندی بالا میاره دخترشم میدونه، کار باباش تمومه ده تا دستمال خونیش، توی تشت حمومه سه روزه که مادرش، دنبال کپسولشه اسپری آتروونت، که معطل پولشه سِرِوِنت و بکتوتایت، سالبوتامول، سالمترول فلوکسی تایت قرمز، که نفس رو میده هُل کاش بود حتی یکی از هفت تا دونه کپسولش پیدا اگر هم بشه، پیدا نمیشه پولش سِرِوِنت یک هفته، هشتاد هزار تومان پول ترومولین، آتروونت كه زجرشو میده طول ماسکشو باز میذاره، شیرشو وا میکنه حمیده توی دلش، خدا خدا میکنه افتاده توی خونه، یه مدت مدیده میچرخه دور سرش، هم خونه هم حمیده میگه خدا پس چرا اکسیژنش کم میاد؟ چرا حالش بد میشه؟، مگه قرصِ چی میخواد؟ از سینه باباجون، صدای جیر جیر میاد حالا تو این بیپولی، قرصاش کجا گیر میاد؟ با چشمای بارونی، دستمالو برمیداره چند تا دستمال شسته، به جای اون میذاره میگه خدا چی میشه، با قرصای باباجون زودتر بیاد مادرم، خونه بگیره سامون حمیده بچه ساله، اما اینو میدونه دنیا وفا نداره، یک قرونم گرونه عطر گل شقایق، پیچیده توی خونه الان بابا رو زمین، فردا تو آسمونه همین روزا یه وقتی، بابا خوبِ خوب میشه تابوتش رو میارن، سوار اون چوب میشه یواش یواش فراموش، میشه اون تشت خونی راحت میشن بچههاش، از زجر نردبونی! رسمش ولی این نبود، همهاش فراموش بشه اون آتیش معرکه، بمیره خاموش بشه رسمش ولی این نبود، صورت و پهلوی دین کبود بشه بمونه، همین جا روی زمین درد اگر درد دینه، درده، ولی شیرینه تیری که ول میکنه، صاف رو هدف میشینه کویر دلش مثل ابر زخمی و پاره پاره است تو آسمان قرآن، شهید مثل ستاره است باید باشه ستاره، همیشه تو آسمون تا زنده باشیم همه، تا نور بده واسهمون اگر فراموش بشه، خاموش بشه بمیره دین هم فراموش میشه، عزتمون میمیره اونجا توی منطقه، خاک و خل زمینه این مادر شهیده، سنگر تو همینه این که میگن اکبرش، تو جبهه ناپدیده یکیشونم موجییه، اون که اسمش حمیده وقتی میری سراغش، میگی حمیدجون سلام میگه سلام بسیجی، میگی بگو باز برام میگه خودت میدونی، درد من عاشقییه زخم درد عاشقی، توی دلم باقییه الان یه عمریه که، تو دردشون میسوزم یادشونو به قلبم، عین وصله میدوزم کدومشونو بگم، از علی یا مصطفی از اون سید تک پا، یا از خود مجتبی؟ وعدهکنان تو مهران، علی داشت برام میخوند آر.پی.جی11 آمد، سرش پرید خودش موند اون طرف مصطفی، نشسته بود رو زمین قمقمهشو که خواستم، اومد بده رفت رو مین حرفا نگفته بهتر، دیگه چیزی نمیگم حتی اگه فکر کنین، من هم دیگه بریدهام حرفا نگفته بهتر، دق میاره حرف حق ظرفیت توپ میخواد، نه یک ظرفیت لق دق میاره حرف حق، اگه اهلش نباشی یادت باشه که شهید، رفته الان تو جاشی پرچمشونو وردار، نذار بمونه رو زمین ادامه راهشون، فقط به اینه همین برادرم! خواهرم!، سنگر رو پیدا بکن جیره جنگی بردار، پوتینها رو پا بکن جبهه دیگه تمومه، فرهنگشه که اصله از این بیسیم یاد بگیر، سیم نداره و وصله جداً ببین یه بیسیم، با اینکه سیم نداره چه جوری وصل خطّه؟، همهاش آتیش میباره؟ زمین همون زمینه، اما باید رفت جلو نه اینکه روی زمین، نشست و یا شد ولو هر نفری توی خط، اسلحه برمیداره تدارک سی نفر، پشتیبانیشو داره هر کدوم از سی نفر، کارش رو انجام نده لنگ میمونه کار ما، ضررها صد در صده شهید یه روز میجنگید، امروز رفته تو جاشی باید تو فکر و عمل، ادامهشون تو باشی اگه میخوای راهشون، داشته باشه ادامه اینو بدون که دنیا، فقط برات یک دامه دل اگه کندی ازش، راحت ازش گذشتی عین مسافر شدی، دور خودت نگشتی دنیا اسیرت میشه، میشی شکل شهیدا اون وقت ادامه میدی، راهو مثل شهیدا اگر مسافر باشی، جا تو دنیا نگیری بزرگ میشی طوری که، تو دنیا جا نگیری بزرگ بودن طوری که، تو دنیا جا نگیرن اونایی که کوچیکن، تو این دنیا اسیرن اسیر یه لقمه نون، غافل از اوستا کریم تو چشم و همچشمیها، حتی میشن... بگذریم! نظرات شما عزیزان: mos-yas
ساعت10:54---10 آذر 1391
وبلاگ خوبی دارین
برچسبها: شهدا , جنگ , دفاع مقدس, |