نامه ای به خدا
+ نویسنده منتظر . مشتاق در 13 دی 1389
|
در اداره ي پست مثل تمامي روزها نامه ها دسته بندي مي شدن تا هر کدام به مقصد خود برسند .يکي از اين کارمندها که مشغول کار خود بود ونامه ها را آماده مي کرد و در جاي خود مي گذاشت ناگهان به نامه ای برخورد که روي آن نوشته شده بود نامه اي به خدا. آن را باز کرد در نامه چنين نوشته شده بود: خداي عزيزم من پيره زني هستم 84 ساله و با حقوق ناچيز باز نشستگي که فقط 100 دلار است زندگي خود را سپري مي کنم.
امروز جواني پول من را که درکيفي بود از من دزديد من هم دراين شب عيد دوستانم را به مهماني دعوت کرده ام و پولي ندارم تا از آنها پذيرايي کنم کسي را هم ندارم تا از او پولي قرض بگيرم حال اي خدا من نميدانم چه کنم مرا کمک کن
کارمند اداره ي پست که اين نامه را خوانده بود همکاران خود را صدا زد و ماجرا را براي آنها تعريف کرد . کارکنان هم بعد از شنيدن اين داستان جيبهاي خود را گشتند و هر کدام چند دلاري روي ميز گذاشتد در آخر96 دلار روي هم جمع شد آن را در پاکتي گذاشتند و به آدرس پیره زن فرستادند .
بعد از چند روز دوباره نامه اي به اداره پست آمد که روي آن نوشته شده بود:
نامه اي به خدا کارمندان دور هم جمع شدند تا آن را بخوانند نامه را باز کردند
پيره زن چنين نوشته بود : خداوندا از تو متشکرم مهمان هاي من آمدند و من براي آنها شامي عالي پختم البته از آن پول 4 دلارش کم بود که من اطمينان دارم آن را کارمندان اداره ي پست برداشته اند .
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: نامه ای به خدا,