دعاي کميل
+ نویسنده منتظر . مشتاق در شنبه 2 بهمن 1389
|
حدود سال 61و 62 زمانی که شهید بابایی فرمانده پایگاه اصفهان بود . یکی از پرسنل نقل کرد :
در شب جمعه ای به طور اتفاقی به مسجد حسین آباد اصفهان رفتم . در تاریکی متوجه شدم صدایی که از بلندگو به گوش می آید خیلی آشناست . پس از پایان دعا که چراغها روشن شد دیدم که حدسم درست بوده ؛ کسی که دعای کمیل می خوانده است سرهنگ بابایی است . خوشحال شدم و جلو رفتم . سلام کردم و گفتم : جناب سرهنگ قبول باشه اطرافیان با شنیدن کلمه سرهنگ برگشتند و به شهید بابایی نگاه کردند . بعد از احوال پرسی که با هم داشتیم از چهره اش فهمیدم که ناراحت و با اصرار از ایشان علت را پرسیدم . سرانجام پاسخ دادند : کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی .
فهمیدم که تا آن لحظه کسی از اهالی آن منطقه شهید بابایی را نمی شناخته و ایشان هر شب جمعه به عنوان شخصی عادی در آن مسجد می رفته و دعای کمیل می خوانده است پس از این ماجرا او دیگر در آن مسجد دعای کمیل نخواند زیرا همیشه دوست داشت ناشناس بماند .
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: خاطراتی از شهید بابایی,