رايگان
+ نویسنده منتظر . مشتاق در چهار شنبه 6 بهمن 1389
|
پسر کوچولو پيش مادرش که در آشپزخانه سرگرم پخت و پز بود رفت و نامه اي را که برايش نوشته بود به او داد مادر پس از خشک شدن دستهايش نامه را خواند. مضمون نامه چنين بود
براي اصلاح چمن 2 هزار
براي مرتب کردن اتاقم در هفته 5 هزار
براي رفتن به فروشگاه جهت خريد براي شما 7 هزار
براي نگهداري از برادر کوچکم به هنگام خريد شما 8 هزار
براي خالي کردن ظرف آشغال 3 هزار
براي دريافت برگ صدآفرين از معلم 6 هزار
براي تميز کردن حياط و بيل زدن باغچه 4 هزار
پس از لحظه اي مادر قلم برداشت و نامه اي را که پسرش نوشته بود برداشت و مطالب زير را نوشت:
براي 9 ماه حمل تو ، توئي که در وجودم رشد کردي ، مجاني
براي تمامي شب هايي که در کنارت بيدار نشستم ، از تو پرستاري کردم و براي سلامتي ات دعاکردم ، مجاني
براي تمامي روزهاي سخت ، اشک هايي که ساليان دراز مسبب آنها بوده اي ، مجاني
براي تمامي آن نگراني ها و دلواپسي هايي که در نبودت در دلم بود ، مجاني
براي اسباب بازي ها ، غذاها ، لباس ها و حتي براي پاک کردن دماغت پسرم ، مجاني
و وقتي همه اين ها را روي هم جمع کني ، هزينه کل عشق واقعي من به تو پسرم ، مجاني
پسرک وقتي خواندن نامه را تمام کرد ، در حالي که گريه مي کرد گفت: مامان باور کن خيلي دوست دارم. سپس قلم را به دست گرفت و پايين نامه ي خودش با خط درشتي نوشت:قبلا دريافت شده بود.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: ثانیه ای تامل,